چرا جغرافیای سیاسی منطقه به نفع آمریکا تغییر نکرده؟
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۱۰۷۸۷
مرور حوادث و رخدادهای ۴ دهه اخیر به وضوح نشان میدهند خاورمیانه جدیدی که رهبر معظم انقلاب از آن یاد میکنند از دوران حضرت امام(ره) آغاز شده و با رهبری داهیانه حضرتآقا در طول ۳ دهه گذشته به این نقطه رسیده است. بله؛ جغرافیای سیاسی منطقه در حال دگرگونی است اما نه به نفع آمریکا بلکه به نفع جبهه مقاومت و مردم و حکومتهای منطقه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایران اکونومیست، مسعود اکبری در یادداشتی در کیهان نوشت: رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با بسیجیان فرمودند: «جغرافیای سیاسی منطقه در حال دگرگونی است اما نه به نفع آمریکا بلکه به نفع جبهه مقاومت.» جغرافیای سیاسی به عنوان یکی از شاخههای علوم جغرافیایی به مطالعه بعد سیاسی فضای جغرافیایی میپردازد.
برای درک بهتر این مسئله، به این مثال در خصوص جغرافیای سیاسی توجه کنید: مسئله «خاورمیانه بزرگ» یک آرزوی آمریکایی است. خاورمیانه بزرگی که آنها میگویند، یعنی کشوری بزرگ در خاورمیانه به مرکزیت اسرائیل. البته منظور آنها این نیست که یک دولت واحد تشکیل شود؛ نه، همین دولتهایی که در مرزهای جغرافیاییِ کنونی قرار دارند، باشند؛ منتها دولتهایی که در مشت آمریکاییها باشند؛ مردم به ظاهر آنها را انتخاب کرده باشند، اما آمریکاییها خواسته باشند.
در حدود ۵۰ سال اخیر، حوادث گوناگونی در خصوص جغرافیای سیاسی منطقه رخ داده است. اقداماتی که حتی پا را فراتر گذاشته و در پی تغییر مرزها و در ادامه، در پی تغییر جغرافیای منطقه بوده است. به این موارد توجه کنید:
۱- «جیمی کارتر» رئیسجمهور پیشین آمریکا- ۱۰ دی ۱۳۵۶- در شب کریسمس و در ضیافت شام در کاخ نیاوران تهران، در توصیف ایران از عبارت «جزیره ثبات» استفاده کرد و با تبختر گفت: «ایران (تحت حاکمیت رژیم پهلوی) در یکی از پرمخاطرهترین نقاط دنیا، به یک جزیره ثبات (برای منافع آمریکا) تبدیل شده است.»
در آن مقطع محمدرضا پهلوی بهواسطه اردشیر زاهدی (سفیر ایران در آمریکا) از اشخاصی نظیر برادران راکفلر و هنری کیسینجر کمک میگرفت و در کنار آن با نمایندگان کنگره آمریکا نیز رایزنی میکرد. اما با وجود پشتیبانی آمریکا از شاه و با اینکه کارتر در دیماه ۵۷ «رابرت هایزر» ژنرال ۴ستاره آمریکایی را با اختیارات ویژه برای خاموش کردن نهضت به تهران فرستاد، در نهایت شاه ۲۶ دی ۵۷ با خفت و خواری از کشور فرار کرد و آمریکا نتوانست از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جلوگیری کند.
۲- پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، یک خطر بسیار جدی را در پروژه «خاورمیانه بزرگ» احساس کرد و آن جمهوری اسلامی ایران بود. بنابراین دشمن پا را فراتر از تغییر جغرافیای سیاسی گذاشت و عملا به خاک ایران تجاوز کرد.
در جنگ تحمیلی، همه دنیا از ناتو و آمریکا تا کشورهای بلوک شرق و حکام مرتجع منطقه همگی پشت صدام ایستاده و رژیم بعث را تا بن دندان مسلح کردند. صدام مدعی بود که ظرف یک هفته به تهران رسیده و با اشغال ایران، جنگ را به پایان میرساند. اما به فضل الهی، ملت غیور و مؤمن ایران به رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) بر دشمن پیروز شد و دنیا را مبهوت کرد.
۳- کودتای مخملی، یکی از مصادیق تغییر در «جغرافیای سیاسی» است. در دهههای گذشته کودتاهای مخملی(انقلابهای رنگی) در چهار کشور یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین و قرقیزستان به اجرا درآمد و مجریان توانستند در تمامی این کشورها حکومت مرکزی را ساقط و دولتهایی دربست در اختیار غرب را روی کار بیاورند.
همین فرمول در سال ۸۸ در ایران پیاده شد. در همین رابطه «مایکل لدین» از حامیان کودتای مخملی و مشاور پیشین شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته مؤسسه «آمریکن اینترپرایز» و دستیار ویژه «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع پیشین آمریکا در ۲۱خرداد ۸۸ در مصاحبه با «نیویورکتایمز» گفت: «فردا در ایران انتخابات نخواهد بود بلکه یک انقلاب رنگی کلید میخورد. بر همین اساس پیشنهاد رفراندوم از یکسو و حمایت رسانهای غرب از سوی دیگر میتواند مخالفان جمهوری اسلامی ایران را امیدوار کرده و در صحنه نگاه دارد.»
همچنین «پاول کریگ رابرتز» سیاستمدار آمریکایی و معاون پیشین وزارت خزانهداری آمریکا، سال ۸۸ در مقالهای با عنوان «آیا اعتراضات ایران، یک انقلاب رنگی هدایت شده دیگر از سوی آمریکاست؟» نوشت: «اعتراضهای تهران نشانههایی از اعتراضات هدایت شده توسط سازمان سیا در گرجستان و اوکراین دارد. باید نابینا باشیم که چنین چیزی را نبینیم.»
بر همین اساس در سال ۸۸ تمامی عناصر معاند و مخالف نظام همانند جنگ احزاب به میدان آمدند و در مقابل ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران ایستادند. در آن سال تمام طراحیهای کودتای مخملی مو به مو در ایران اجرا شد اما در نهایت به سرانجام نرسیده و این پروژه تغییر جغرافیای سیاسی در غرب آسیا با محوریت ایران به شکست انجامید.
۴- دولت آمریکا و دیگر سردمداران نظام سلطه، پس از ناکامیهای مکرر در منطقه غرب آسیا در اجرای پروژه تغییر جغرافیای سیاسی، به جهت اعتیاد به خوی آدمکشی، غارتگری و تجاوز به حقوق دیگر ملتها، مجددا نسخه جنگ نظامی را انتخاب کردند تا بلکه در نقشه اصلی، تسهیل ایجاد شود.
به همین سبب آمریکا در دو مرحله یکبار به افغانستان- در سال ۲۰۰۱- و بار دیگر به عراق- در سال ۲۰۰۳- حمله کرد. هدف این بود که ضمن غارتگری و جنایت، حکومتهای دست نشانده در این دو کشور روی کار آمده و بازوهای ایران نیز در این کشورها قطع شود.
روزها و ماهها و سالها سپری شد. آمریکا با فضاحت و وضعیتی حقارت بار از افغانستان خارج شد. در عراق نیز با وجود توطئه چینیهای گسترده، حکومت وابسته به آمریکا مستقر نشده و حشدالشعبی و شاخههای محور مقاومت، خواب را از چشمان آمریکا و اسرائیل ربود.
۵- نظام سلطه، دست از پا درازتر به سراغ سربازان نیابتی رفت. تروریستهای تکفیری داعش به نیابت از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و اسرائیل به جان مسلمانان در سوریه و عراق افتادند.
هدف آن بود که ضمن تغییر در جغرافیای منطقه به نفع آمریکا، تروئیکای اروپا و اسرائیل، خلافت داعش در منطقه غرب آسیا تاسیس شده و مرزها را یکی پس از دیگری درنوردد و به سراغ ایران نیز بیاید.
هر چند داعشیهای وطنی شعار «نه غزه، نه لبنان...» سر داده و آمریکا و شرکای اروپایی و برخی حکام مرتجع در منطقه، تمام زور خود را زدند، اما سربازان غیور حاج قاسم، کمر داعش را در منطقه شکسته و این تروریستهای وحشی را کیلومترها دورتر از مرزهای ایران زمینگیر کردند.
۶- ساعت یک و بیست دقیقه بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ دولت تروریست و جنایتکار آمریکا در اقدامی بزدلانه، سردار حاج قاسم سلیمانی را به شهادت رساند. آمریکا و شرکای واشنگتن در خیالی خام و ابلهانه تصور میکردند که با ترور حاج قاسم، پرونده سردار سلیمانی بسته شده و وی به فراموشی سپرده میشود و محور مقاومت نیز به فاصله کوتاهی از هم پاشیده خواهد شد.
اما هیچکدام از موارد فوق رخ نداد. تشییع دهها میلیونی حاج قاسم و همرزمان وی در شهرهای مختلف کشور، دشمن را مبهوت و آشفته کرد.تشییع میلیونی ابومهدی المهندس در عراق نیز همینطور؛ روزها سپری شد؛ یک هفته، یک ماه، چهل روز، شش ماه، یک سال، دو سال، سه سال و...روزها و هفتهها و ماهها گذشت و خون حاج قاسم معرکهای بهپا کرد. محور مقاومت روز به روز قویتر شده و سیلیهای متعددی در منطقه به گوش آمریکا نواخت.
۷- در توهمی آشکار قرار بود که براساس نقشه آمریکایی «خاورمیانه بزرگ»، اسرائیل، مرزهای همسایه فلسطین را درنوردیده و از نیل تا فرات گسترش یابد. اما محور مقاومت هیچگاه اجازه چنین جسارتی را به رژیم صهیونیستی و اربابان غربیاش نداد و این رژیم منفور حالا دور تا دور خود را دیوار کشیده و در اقدامی رذیلانه و بزدلانه مشغول کودککشی و زن کشی از طریق بمباران و عملیات هوائی است.
رژیم صهیونیستی در ۱۶ سال اخیر در ۶ جنگ مهم با حزبالله لبنان و گروههای مقاومت فلسطین و از جمله عملیات طوفانالاقصی شکست خورده است.
«بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی بارها اعلام کرد که: «جنگ بدون نابودی حماس، متوقف نخواهد شد». اما پس از این لفاظیها، «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا گفت: «ادامه جنگ در غزه، به معنای تحقق خواستههای حماس، و همان چیزی است که حماس میخواهد.»
در حال حاضر دولت آمریکا مدیریت جنایت جنگی علیه مردم غزه را در اختیار دارد و اجازه توقف بمبارانها به مدت طولانی را نمیدهد. اما هر چه این جنایت طولانیتر میشود، نفرت از رژیم جعلی اسرائیل نیز از غرب تا شرق عالم افزایش مییابد. همزمان با افزایش روزافزون نفرت از رژیم صهیونیستی، ضربات جبهه مقاومت، از لبنان و عراق و یمن شدت گرفته و به شدت در تغییر معادلات تأثیرگذار است. ترکیب موارد مذکور، بیش از اسرائیل، ابرقدرتی
۷۰ ساله آمریکا را نیز نابود کرده است.
تنها در یک نمونه، شرکت اسرائیلی«ZIM» فعال در زمینه حملونقل دریایی، اعلام کرده که تصمیم گرفته است مسیر عبور کشتیهای خود از کانال سوئز و دریای سرخ تغییر دهد. این شرکت اسرائیلی علت این تصمیم را اوضاع امنیتی در دریای سرخ اعلام کرد. این تغییر مسیر، ضربه سنگین اقتصادی به رژیم اسرائیل تحمیل کرده و هیمنه پوشالی آمریکا را نیز بیش از پیش فرو ریخته است.
۸- مرور حوادث و رخدادهای ۴ دهه اخیر به وضوح نشان میدهند خاورمیانه جدیدی که رهبر معظم انقلاب از آن یاد میکنند از دوران حضرت امام(ره) آغاز شده و با رهبری داهیانه حضرتآقا در طول سه دهه گذشته به این نقطه رسیده است. بله؛ جغرافیای سیاسی منطقه در حال دگرگونی است اما نه به نفع آمریکا بلکه به نفع جبهه مقاومت و مردم و حکومتهای منطقه.
منبع: خبرگزاری ایسنا
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: جغرافیای سیاسی منطقه تغییر جغرافیای رژیم صهیونیستی نفع آمریکا اسلامی ایران جبهه مقاومت محور مقاومت حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۱۰۷۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه چیست؟/ نگاه بروکسل به پرونده هسته ای ایران با اسرائیل متفاوت است/ اتحادیه اروپا می تواند با ایران در مقابله با تهدیدهای مشترک همکاری کند
به گزارش جماران، Geopoliticalmonitor یک نشریه اطلاعاتی بینالمللی مستقر در تورنتو، کانادا است که چشماندازی تحلیلی در مورد موقعیتها و رویدادهایی که تأثیر اساسی بر امور سیاسی، نظامی و اقتصادی دارند ارائه میکند. این نشریه در تازه ترین نوشتار به بررسی جایگاه اتحادیه اروپا در منطقه خاورمیانه ( غرب آسیا) پرداخته و می نویسد: خاورمیانه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و پیوندهای تاریخی، اقتصادی و سیاسی، منطقه ای با اهمیت استراتژیک برای اتحادیه اروپا است. با این حال، این منطقه همچنین منبع بی ثباتی و درگیری است که تهدیدی جدی برای امنیت و منافع کشورهای عضو اتحادیه اروپا محسوب می شود.
تشدید جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس، خشونتهای مداوم در کرانه باختری اشغالی و درگیریهای اسرائیل و حزبالله در مرز لبنان بر پیچیدگی و فوریت اوضاع در این منطقه افزوده است. اتحادیه اروپا چگونه می تواند با اتخاذ یک استراتژی جدید جهانی و تغییر رویکرد سیاسی و امنیتی خود نقشی فعال و موثر در خاورمیانه ایفا کند؟ ابزارها، چالش ها و فرصت هایی که اتحادیه اروپا در منطقه دارد چیست؟
سیاست اتحادیه اروپا در خاورمیانهاتحادیه اروپا در دو دهه گذشته دو استراتژی اصلی را در قبال منطقه خاورمیانه دنبال کرده است: سیاست همسایگی اروپا (ENP) و مشارکت اروپا - مدیترانه (EMP).
هدف این راهبردها جلوگیری از گسترش بحران های امنیتی در کشورهای همسایه به اتحادیه اروپا با ترویج هنجارهای اروپایی مانند لیبرال دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون بوده است. با این حال، ثابت شده است که این راهبردها برای مقابله با تحولات سریع و پویا در منطقه ناکارآمد و ناکافی هستند.
این راهبردها نتوانستهاند به ریشههای مشکلات و درگیریهای منطقه مانند فقدان اصلاحات سیاسی و اقتصادی، به حاشیه رانده شدن و سرکوب مردم، مداخله بازیگران خارجی و مسائل حلنشده منطقه رسیدگی مانند درگیری اسرائیل و فلسطین رسیدگی کنند.
رویدادهای اخیر منطقه ای مانند بهار عربی و ظهور ساختارهای جدید قدرت و بازیگران فراملی، محدودیت ها و ناکارآمدی های این راهبردها را نشان داده است. آنها همچنین بر لزوم بازنگری و بازتعریف نقش اتحادیه اروپا در نظام بینالملل بهویژه در منطقه خاورمیانه تأکید کردهاند.
اتحادیه اروپا در سند استراتژی جهانی خود در سال 2016 به این نیاز اعتراف کرده و نوشت: امنیت داخلی و خارجی به هم مرتبط هستند و چالشها و تهدیدات کنونی مانند تروریسم و خشونت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا فرصت مشترکی برای کشورهای اتحادیه اروپا برای ساختن اروپای قوی تر بر اساس منافع و اصول است. اتحادیه اروپا همچنین اعلام کرد که قصد دارد سیاست امنیتی و دفاعی خود را از طریق توسعه قابلیتهای نظامی بیشتر و افزایش همکاریهای خود با ناتو و سایر شرکا افزایش دهد. در نهایت، بروکسل تعهد خود را برای حمایت از انتقال سیاسی و اقتصادی در منطقه از طریق ارائه کمکهای مالی و فنی بیشتر، تقویت گفتگو و همکاری، و ارتقای یکپارچگی و ثبات منطقهای ابراز کرد.
چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانهبا این حال، اتحادیه اروپا برای ایفای نقش فعال و موثر در خاورمیانه با سه مانع مواجه است:
اولاً، فقدان یک رویکرد منسجم و جامع نسبت به منطقه در سطح اتحادیه وجود دارد. این امر ناشی از منافع و دیدگاه های متفاوت کشورهای بزرگ اروپایی است که دستیابی به یک سیاست مشترک را در برخورد با مسائل و بازیگران پیچیده و متنوع در منطقه دشوار می کند. این مشکل منجر به سیاست های مستقل کشورهای بزرگ و قدرتمند اروپایی مانند فرانسه و آلمان شده است که برای کسب نفوذ و موقعیت ژئواستراتژیک، تعاملات دوجانبه با بازیگران منطقه ای را دنبال می کنند. عامل دیگری که نقش اتحادیه اروپا را محدود می کند، بحران اقتصادی است که ظرفیت مالی اتحادیه را برای مدیریت و پاسخگویی به نیازهای این منطقه بحران زده کاهش داده است. ضعف ساختاری اتحادیه اروپا، فقدان مکانیسم قضایی برای اجرای تصمیمات و قطعنامههای آن و اهرمهای ناکافی سیاست خارجی آن از دیگر عواملی هستند که ظرفیت تصمیمگیری اتحادیه را تضعیف میکنند.ثانیاً خاورمیانه دارای ساختارها، مشکلات، بحران ها و بازیگران سیاسی متنوع و پیچیده ای است. حکومتهای منطقه عمدتاً مبتنی بر اراده و رای مردم نیستند، بلکه بیشتر مبتنی بر اشکال مختلف استبداد، فرقهگرایی، ملیگرایی و قبیلهگرایی هستند. این منطقه همچنین با انواع مختلفی از بحران ها مانند جنگ های داخلی، درگیری های قومی، بلایای انسانی، تروریسم و افراط گرایی مواجه است. بازیگران در منطقه نه تنها دولتها، بلکه بازیگران غیردولتی مانند شبهنظامیان، گروههای شورشی، جنبشهای مذهبی و قدرتهای منطقهای هستند. این عوامل، اتخاذ یک سیاست ثابت و مشخص برای منطقه را برای اتحادیه دشوار می کند، زیرا باید به طور جداگانه و مستقل به هر موردی رسیدگی کند.
در نهایت، مسائل فرا آتلانتیک نیز مانع از نقش فعال و مؤثر اتحادیه اروپا در خاورمیانه شده است، زیرا ایالات متحده و اسرائیل اغلب با نقش مستقل اتحادیه اروپا مخالفت کردهاند، در عوض ترجیح میدهند که اتحادیه اروپا نقش مکمل را در چارچوب سیاستهای آنها ایفا کند. ایالات متحده و اسرائیل منافع و دیدگاه های متفاوتی از اتحادیه اروپا در مورد مسائل مختلف منطقه مانند برنامه هسته ای ایران، درگیری اسرائیل و فلسطین، بحران سوریه و نقش قدرت های منطقه ای دارند.
فرصت های اتحادیه اروپا در خاورمیانهبا وجود این چالش ها، اتحادیه اروپا نیز با استفاده از قدرت نرم و ابزارهای دیپلماتیک خود و همچنین کمک های اقتصادی و بشردوستانه خود فرصت هایی برای ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه دارد.
اتحادیه اروپا می تواند از شهرت و اعتبار خود به عنوان یک واسطه بی طرف و صادق و همچنین تجربه و تخصص خود در حل مناقشه و ایجاد صلح، برای میانجیگری و تسهیل گفتگو و همکاری میان طرف های درگیر در منطقه استفاده کند. اتحادیه اروپا میتواند از اصلاحات و انتقالات سیاسی و اقتصادی در منطقه با ایجاد مشوقها و مشروطسازیها و همچنین انعطافپذیری و تمایز بیشتر برای کشورهایی که مایل و قادر به اجرای هنجارها و ارزشهای اروپایی هستند، حمایت کند. اتحادیه اروپا میتواند با حمایت از سازمانها و ابتکارات منطقهای موجود، مانند اتحادیه عرب و طرح صلح عربی، و با ایجاد بسترها و مکانیسمهای جدید برای گفتوگو و همکاری، مانند اتحادیه مدیترانه و دیالوگ 5+5 مسیر این گفت و گوها را هموار سازد. اتحادیه اروپا میتواند با سایر بازیگران بینالمللی و منطقهای مانند ایالات متحده، روسیه، چین، ترکیه و ایران برای مقابله با چالشها و تهدیدهای مشترک در منطقه، مانند اشاعه سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم جهانی، تغییرات آب و هوایی و مهاجرت همکاری و هماهنگی کند. در نهایت، اتحادیه اروپا می تواند از روابط تجاری و انرژی خود با منطقه و همچنین کمک های توسعه ای و بشردوستانه خود برای تقویت توسعه اقتصادی و اجتماعی، کاهش فقر و نابرابری و بهبود شرایط زندگی و حقوق بشر مردم منطقه استفاده کند.